گزارشگر امروز
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

دهانت را می بویند

    مبادا گفته باشی دوستت می دارم

                                       شاملو

                   

  روزان وشبان بسیاری سپری می شود ازجان باختن معصومانهء کسی که درسیمای انسانی ، درقلم ودرسخنش جلوه هایی از جرأت وشهامت یک ژورنالیست بی ترس وراستگو وگزارشگرامروزین پیدا بود.هموکه  بدنش درقندوزگلوله باران شد ودهنش را با گلوله دوختند تا دیگرگفته نتواند :  "وطنم را دوست می دارم "، تا فاش ساخته نتواند که این انگریز های نابکاربا طالبان سیه کردار چه معاملات ننگینی درپشت پرده دارند وچگونه می خواهند پس از گذشت قرون متمادی تقاص خون سربازان و افسران متجاوز و فاشیست شان را که توسط شمشیر بُران آزادیخواهان این سرزمین تا آخرین تن به درک واصل شدند بگیرند. آری روزان وشبان زیادی خواهد گذشت ، سال ها یکی پشت دیگری سپری خواهد شد، ولی هرگز یاد روزنامه نگاران وگزارشگران جلیلی همچون سلطان منادی ، اجمل نقشبندی ، میرویس جلیل ودیگران که برای برملا ساختن حقیقت تا پای جان رزمیدند ازگسترهء ذهن وضمیر مردم ما به ویژه قشر آگاه وتحصیلکرده و اهل سخن وقلم نخواهد رفت.

   اما ژورنالیست امروز کیست ؟ پاسخ این پرسش به زمانه های نه چندان دوری بر می گردد. به آن موقعی که دوروزنامه نگار امریکایی "کارل برنشتاین" و "باب وودوارد" از عمل ننگین پرزیدنت نیکسون در جریان مبارزات انتخاباتی اش پرده برداشته وثابت ساختند که نیکسون به نفع خویش درانتخابات تقلب کرده است. این ماجرا که درسال های 1972 -1975درهتلی به نام واتر گیت اتفاق افتاد،  از طریق همین دوتن گزارشگردلیر روزنامه واشنگتن پست به اطلاع مردم رسانیده شد وبه رسوایی واترگیت مسما گردید وچنان که می دانیم  دراین رسوایی ریچارد نیکسون به سه جرم متهم گردید:

 - جلوگیری از اجرای عدالت. /- سوء استفاده از موقف وقدرت دولتی ./ - تحقیر کردن کنگره و مردم امریکا ./ پس ازاین افشاء گری بود که  درآن زمان مردم جهان وبه ویژه امریکاییان لب به تحسین این دو روزنامه نگار جسور گشودند وعملکرد آنان را نشانه یک انتقال تاریخی بزرگ دانستند. همچنان پس ازآن ماجرا بود که  خبرنگاران وگزارشگران وعکاسان وفلم برداران ومصاحبه کننده گان   پی بردند که با حربه سخن و جادوی قلم و مو شگافی درماجرا های اسرارآمیزوثبت نمودن نوار های گفتگو وبا نیروی سوال پیچ کردن طرف،  می توان سیاستمداران ظالم و بیداد گر ویکه تاز را از سریر قدرت سرنگون کرد. کاری که حتا گهگاهی  با وسایل نظامی ویا دسیسه و توطئه نیز امکان پذیر نمی تواند بود.

  درسال های 1969 – 1972" اوریانا فلاچی " خبرنگار روزنامه ایتالیایی "یوروپو" نیز که یک سلسله  مصاحبه هایی با سرشناس ترین سیاستمداران آن وقت انجام داد روش نوینی در گزارشگری به وجود آورد : روشی که فراتر از گفتگو های ساده بود. می توان گفت که فلاچی در آن گفتگو ها با سیاستمداران نبرد می کرد. او خویشتن را مجاز به پرسیدن می دانست و با دقیق ترین سوال ها جزئیات حادثه ها را برملا می ساخت و حریفانش را وادار می ساخت تا گره هایی را که خود بسته بودند با دستان خویش بگشایند. اوریانا که در29 جولای 1929 درایتالیا تولد ودر 15 سپتامبر 2006 درشهر فلورانس ایتالیا چشم از جهان پوشید و درسال های پر از آتش وخون جنگ جهانی دوم درجبهه مقاومت پارتیزانی کشورش پیوسته بود، ژورنالیستی بود که درپی آواز حقیقت می دوید وبا حربهء سوال کردن سره را از ناسره جدا می کرد. بعد ها مصاحبه های مشهور وی با سیاستمداران زمان مانند شاه ایران، ویلی برانت ، ذوالفقارعلی بوتهو، معمرالقذافی، اندرا گاندی، یاسرعرفات گلدا مایر و ... ازوی ژورنالیستی ساخت که درباره اش می گفتند : " هیچکسی درجهان نمی تواند وی را با پاسخ های سطحی و دور از حقیقت خویش از سر باز کند. "

  نبرد های فلاچی وپیروزی هایش در مصاحبه ها نشانه یی بود از تغییر اوضاع رشتهء ژورنالیزم در مسیر زمان. اکنون خبرنگاران دریافته بودند که مطرح کردن سوال صرفاً یک کار حرفه یی وعملی برای گزارشگر نیست.یعنی  برای آنانی که بنابر رسم دیرینه وبرطبق سنت های آن دوران با کتابچه وقلم و دوربین عکاسی برای مصاحبه با شخصیت های سیاسی زمان می رفتند و به صورت محجوبانه به طرح سوال می پرداختند وسوگمندانه که بسیاری از وقت ها تحت تاثیر شخصیت سیاسیی که درمقابل شان می نشست قرار گرفته و نمی توانستند سوال های اساسی وکلیدیی را که دراذهان مردم وجود داشت با آنان مطرح کنند. واین درحالی بود که پرسشگران به نیکویی می دانستند که  سوال کردن وسیله یی است برای اعمال فشار برکسی که درکتمان حقایق می پردازد و می خواهد با دیپلماسی از پاسخ گویی شفاف وصریح طفره برود. امروزه روزنامه نگار کسی نیست که تنها وفقط سوال می کند بل کسی است که دارای حق مقدسی است برای پرسیدن. او از این حق استفاده می کند . از هرکس هرچه بخواهد می پرسد . از هرجا وهرکس عکس بر می دارد. به گفتگو ها گوش می دهد و از آن ها نوار تهیه می کند و به گفته" میلان کوندرا" نویسندهء رمان " جاودانه گی ":   قدرت روزنامه گار امروز بر حق پرسیدن استوار نیست بل بر حق پاسخ خواستن استوار است.

 دروطن ما نیز ژورنالیستان ، گزارشگران و خبرنگاران بنام و دلیری رزمیده اند که می توان از پدر ژورنالیزم افغانستان شاد روان علامه محمود طرزی و مکتبی که بنیاد نهاد با سپاس واحترام ژرف وبا تفصیل فراوان یاد کرد که مثنوی بزرگی خواهد شد ودر این مختصر نمی گنجد. دراین جا صرف همینقدر باید یادآورشد که خوشبختانه دراین سال های پسین به ویژه پس از آن که آزادی بیان واندیشه درقانون اساسی افغانستان تضمین شد و صدها روزنامه و جریده و رادیو و ده ها تلویزیون – حالا به هر منظوری که گرداننده گان آن ها دارند – قدم در عرصهء سیاسی وفرهنگی جامعه ما گذاشتند ، تحول عمیفی نیز در کارزار اطلاع رسانی از حوادثی که درپیرامون  ما- این دهکدهء کوچک جهانی- رخ می دهد به وجود آمد. دراین سال ها ما شاهد رشد وانکشاف با کیفیت وغنا مندی مطالبی گردیدیم که توسط روزنامه نگاران ، خبرنگاران ، فوتو راپورتران وپرسشگران جوان وبا استعداد رسانه های صوتی وتصویری تهیه می گردید ومی گردد. مثلاً در همین کارزار انتخابات دور دوم ریاست جمهوری وشوراهای ولایتی دیده می شود که آنان چگونه با جرأت وپیگیری بیش از انتظاری  برای گزارش دهی می رفتند و ناب ترین خبر ها را در رسانه های خود باز تاب می دادند. البته من نمی خواهم دراین مقال از فرد مشخصی نام بگیرم ولی گفتنی می پندارم  که ابتکارات تلویزیون های " طلوع " و " آریانای افغانستان " درزمینه پخش تازه ترین خبرها ، تحلیل های سیاسی درمورد انتخابات ، نشان دادن شواهد واسناد حاکی از تقلب های انتخاباتی ، مصاحبه ها ، به راه اندازی مناظره های تلویزیونی طیف وسیعی ازنو آوری هایی است که در عرصه ژورنالیزم کشور به ظهور رسیده است.

 

  بدینتریب می بینیم  که توقع وانتظار مردم دراین عصرپست مدرنیسم وانقلاب تکنالوژی از ژورنالیستان و روزنامه نگاران این است که آنان با حربهء سوال وپرسش های دقیق وموشگافی های ژرف به عمق مسأله های روز بپردازند. در مصاحبه ها با هرکس وهرشخصیتی که باشد جرأت وشهامت پرسیدن را از دست ندهند. به جانب مقابل وقت بدهند تا با تأمل سخن بگوید و حرفش را به آخر برساند. آنان باید باکمال ادب – بدون درنظر داشت این که طرف مقابل شان درکدام موقف اجتماعی قرار دارد- با پاسخ دهنده گفتگو کنند. نباید اورا با پرسش های پیهم ، بی ادبانه و بدون ارتباط به موضوع گیج بسازند  و شیرازه سخن گفتن را از دستش خارج نمایند. آخر مصاحبه کننده که پولیس یا سارنوال نیست و مصاحبه شنونده نیز که هنوز مجرم شناخته نمی شود. پرسشگران وخبرنگاران امروزباید  به خاطر"خیر" ماهیت " شر " رابرملا سازند و با چراغی که درکف و دربرابر خویش دارند به جنگ سیاهی بروند*. ژورنالیست امروز آدم خواب بردهء دیروز نیست، او نسبت به همه اتفاقاتی که درپیرامونش رخ می دهد، کنجکاو است.اوهمچون بوف، شب کار خسته گی ناپذیراست. برای کسب خبر به جبهه جنگ می رود و برای برملا ساختن حقیقت خود را به آب وآتش می زند.

 امروزه از ژورنالیست انتظار برده می شود تا اتهام نبندد. آنچه را که ادعا می کند باید با اسناد وشواهد محکمه پسند ثابت بسازد. به طور مثال آنچه را که جناب رزاق مامون در کتاب " رازخوابیده " با اسناد وشواهد کافی برملا ساخت وپرده از راز قتل دوکتور نجیب الله شهید برداشت، می توان یک کاراستثنایی و با ارزش دراین سال های اخیر دانست. یا کوشش هایی که پژوهشگر فرزانه آقای صبور الله سیاه سنگ درمورد اسرار قتل سردار محمد داوود نخستین رئیس جمهور افغانستان در سلسله مقالاتی به نام : " آن گلوله باران ... " انجام داد، می توان شیوه ء نوین درامر گزارش نویسی تلقی کرد هرچند که با وصف مو شگافی های ژرف نویسنده تا هنوزهم راز قتل آن سردار نامدار درپردهء ابهام باقی مانده است.

 

***

ودر پایان این نبشته درحالی که روان سلطان منادی خبرنگارفرزانه را شاد می خواهم این مختصر رانیزبه این امید به فرجام می رسانم که دیگر هیچ ژورنالیست آزاده یی شهید تیغ جفای زورمندان واربابان قدرت نگردد وهیچ قدرتی نتواند تبسم را برلبان گزارشگران  جراحی کند وترانه را بر دهان کودکان آنان بخشکاند.

 

* برخی تعبیر های این نبشته از شاملو است.


October 4th, 2009


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسايل اجتماعي